دفترچه خاطرات من
گور پدر دنیا! مشغول ِخودم بودم🌱
۲۲ تیرماه بود که داشتیم تو گروهمون با بچه ها حرف میزدیم؛ گروه ۵ نفره ای که از روزهای وبلاگی و چت رومی شکل گرفت و تمام این سال ها با بالا و پایین های زندگی برقرار موند💜
با معصوم و رضا یاد اون دوران کردیم. به قدری دلتنگ شدیم که همه اومدیم و به وبلاگامون سر زدیم... کلی گشتم تا تونستم این وبمو پیدا کنم🥲 بماند که یه وب دیگه هم داشتم که اصلا نمیدونم کی و چرا حذفش کردم اون سال ها.
این وب برای من یادآور ۱۵-۱۴ سالگیمه. پست هاش مربوط به سال ۹۲💔 روزهای شاد و بی دغدغه زندگی...
دلم نیومد پست هارو پاک کنم! اما از اونجایی که میخواستم اینجا تبدیل بشه به یه جور دفتر خاطرات و گهگاهی بیام بنویسم از زندگیم، آرشیو کردم همشونو با تمام خاطرات اون روزها🌱
برخلاف تصوراتم بلاگفا اونقدام متروکه نشده! هنوز خیلیا دست به قلمن🙂
خلاصه که بعد از ۹ سال من برگشتم به خونه ی مجازی مهربونم♥️✨
میام و مینویسم که این سالها چیا شد و چیا قراره بشه🙃